جمعه ۱۵ فروردین ۹۹ | ۰۱:۲۶ ۲,۷۸۵ بازديد
روزگاری که در آن همت دل خاموش است غم فردا به نشانی ببرد آسایش
گر که اکنون قفس غم زدگی پاره نشد
فکر فردا و دل قرص قفس می شکند
شاعر : محمد ابراهیمی آشنا
روزگاری که در آن همت دل خاموش است
اقبالت بر فکرت روشن
ای دردانه هستی
چگونه سم وجودت را از کالبد خسته ام پاک کنم
همیشه اوست که پایش را از خط قرمز فراتر می گذارد
تلخ ترین های زندگی ؛ دست نیافتن و عقب نشینی نسبت به ترس هاست ؛ شیرین ترین های زندگی دست یافتن در اوج غلبه بر ترس و اطمینان و آگاهی کامل از مسیر است.
ما کجاوه رانان ره و مسیر عشقیم
وقتی که شور و سیه پوشی خرقه بر گرفت
غرقِ در "اگر" ها زندگی می کنیم فارق از آن که باید غرق در "شدن"ها عروج کنیم !
اگر آدمها برایتان خیلی زود ته میکشند خود را در چاه آدمها نیندازید ، دل را به دریای خویشتن بزنید و با ماهیان دریای بی کران وجود خویش تنهایی را شریک شوید ، آنها امیدی به غیر ندارند.