دکلمه

ما همه گم شده در نُت هاییم ...

دکلمه شعر آن تویی زنده ز شبگردی و می نوشی ها ....

۱,۶۵۳ بازديد
شاعر : معینی کرمانشاهی
گوینده : محمد ابراهیمی آشنا
تهیه کننده : گروه تولید رادیو سیاه سفید

غلغله است

۱,۸۲۹ بازديد
روزی هم تمام می شود این روز های گذار
آنوقت آنها باید بگذارند و ما از جلوی چشمانشان بگذریم  ...
غلغله است
تنهاییم غلغله است
بی کسی هایم غلغله است
غلغله رنج
رنج هایی که از خوبی سر درآورده اند
و من مست و سرخوش از رویا های مبهم دلدادگی
انگار تعلق مرا پوچ می کند
انگار ذره میشوم و بر باد میروم
در هنگامه مهربانی و شاید نه این دلدادگیست
که رنج هایم را مثل زخمی سرباز به تعفن رویای پر آشوب می کشاند .
و من در غلغله تنهایی، زندگی خود را کوچ می کنم !!!

شاعر : محمد ابراهیمی آشنا

کوچه بهار

۱,۸۱۴ بازديد
سلام ای صبح آشنایی
سلام ای دفعه آخری که با خود عهد کردی
که دیگر گذرت به کوچه های تاریک نا آشنا نمی افتد
اما دوباره ،شکوفه های سفید از دیوار بیرون زده تو را
به کوچه ایی کشانید ، که در آن رهگذری خاموش بود
که نه مهری به رهگذر داشت و نه شکوفه های سفید
شوقش را بر می انگیخت و نه آشنایی !!!
دوباره دلگیر و نا امید ، یک پا به دیوار ناامیدی گذاشتم
و به آنچه مرا از همه چیز رانده بود تکیه کردم
در اوج غم نا آشنایی رهگذری گذشت و شکوفه هایی که
از دستانم ، با سردی افتاده بود را برداشت و با سردی
به چهره ام نگاهی کرد و گفت :
میا اینجا
که اینجا سردی و رِخوت
بهاران را فراری داد ...

شاعر : محمد ابراهیمی آشنا

امید را بنگر

۱,۸۴۴ بازديد
امید را بنگر
چقدر در دلهایمان فراری شده است ...
مثل اینکه مثل اینکه قایقی شده است که تحمل دریای پر تلاطم درد هایمان را ندارد
یا اسبی سرکش که از سواری دادن خسته
باید آن را راهی کرد ...