جمعه ۱۵ فروردین ۹۹ | ۰۲:۰۴   ۲,۶۷۶ بازديد  
                 سلام ای صبح آشنایی
سلام ای صبح آشنایی سلام ای دفعه آخری که با خود عهد کردی
که دیگر گذرت به کوچه های تاریک نا آشنا نمی افتد
اما دوباره ،شکوفه های سفید از دیوار بیرون زده تو را
به کوچه ایی کشانید ، که در آن رهگذری خاموش بود
که نه مهری به رهگذر داشت و نه شکوفه های سفید
شوقش را بر می انگیخت و نه آشنایی !!!
دوباره دلگیر و نا امید ، یک پا به دیوار ناامیدی گذاشتم
و به آنچه مرا از همه چیز رانده بود تکیه کردم
در اوج غم نا آشنایی رهگذری گذشت و شکوفه هایی که
از دستانم ، با سردی افتاده بود را برداشت و با سردی
به چهره ام نگاهی کرد و گفت :
میا اینجا
که اینجا سردی و رِخوت
بهاران را فراری داد ...
شاعر : محمد ابراهیمی آشنا
 
                         رباعی اندیشه سرا
رباعی اندیشه سرا دکلمه ایران من
دکلمه ایران من پرده دران+ دکلمه صوتی (ادامه مطلب)
پرده دران+ دکلمه صوتی (ادامه مطلب) غلغله است
غلغله است دردانه هستی
دردانه هستی بهانه انزوا
بهانه انزوا







 کلاهبرداری پانزی خطری جدی برای ناآگاهان حوزه ارز دیجیتال
کلاهبرداری پانزی خطری جدی برای ناآگاهان حوزه ارز دیجیتال دکلمه شعر آن تویی زنده ز شبگردی و می نوشی ها ....
دکلمه شعر آن تویی زنده ز شبگردی و می نوشی ها .... دکلمه کورسوی مسیر
دکلمه کورسوی مسیر عشق پاییزی
عشق پاییزی کورسوی مسیر
کورسوی مسیر خوبی و بدی
خوبی و بدی