جمعه ۱۵ فروردین ۹۹ | ۰۰:۱۳ ۲,۶۳۴ بازديد
وقتی که شور و سیه پوشی خرقه بر گرفت هَمره ز آن همه کس در صراط عشق
هر کس مناسب خود مدعی شود
آن نوکر مرام و مودت ز شهر عشق
گویا که او کشتی آدم به نوح داد
اقلیم و منزلت آدمی نجات داد
گویا پدرش بر درِ جنت امیر شد
آنگه پسرش در کف صحرا غریب ماند
نامش قلم به جوهر مستانگی زند
کلک مراد مصلحتم بی حساب ماند
گویا کلید حل تمام مسائل است
نامش کنایه بر اسماءِ اعظم است
گر آن زبان که نچرخد به ذکر نام حسین
بسپار دل به کشتیِ آن ناخدای بِر
شاعر : محمد ابراهیمی آشنا
رباعی اندیشه سرا
دکلمه ایران من
پرده دران+ دکلمه صوتی (ادامه مطلب)
غلغله است
دردانه هستی
بهانه انزوا
کلاهبرداری پانزی خطری جدی برای ناآگاهان حوزه ارز دیجیتال
دکلمه شعر آن تویی زنده ز شبگردی و می نوشی ها ....
دکلمه کورسوی مسیر
عشق پاییزی
کورسوی مسیر
خوبی و بدی