پنجشنبه ۱۴ فروردین ۹۹ | ۱۹:۲۴ ۲,۶۶۵ بازديد
الا ای صبح بارانی نگاهم را نوازش کن طراوت را به روحم ریز حیاتت را به جانم دِه
نباشد عاشقی بی تو قدم هایی بر باران
به زیر ********ر غمخواری و یا از پشت یک ایوان
الا ای صبح بارانی دل خَلقت چه پر درد است
چو باریدی بخندیدند نباریدی ضرر کردند
گرت بارید بیش از حد بلا دیدند و پر محنت
طبیعت را به آسانی درو کردند و بی خرمن
دل باران چه پر درد است غم انسان چه پیرش کرد
دو چشمان ترِ خود را فدای التماسش کرد
جهان را تو تماشا کن طبیعت را تو ماوا کن
زِ هر میزان پناهت شد امینِ سبزه زارش شو
تو گر بی صبر و وا مانده به آن باران و سر سبزی
نوید عاشقی سر ده طبیعت را تو کن تقدیس
شاعر : محمد ابراهیمی آشنا
رباعی اندیشه سرا
دکلمه ایران من
پرده دران+ دکلمه صوتی (ادامه مطلب)
غلغله است
دردانه هستی
بهانه انزوا
کلاهبرداری پانزی خطری جدی برای ناآگاهان حوزه ارز دیجیتال
دکلمه شعر آن تویی زنده ز شبگردی و می نوشی ها ....
دکلمه کورسوی مسیر
عشق پاییزی
کورسوی مسیر
خوبی و بدی